print logo

عليرضا بهنام| ادبيات مدرن ما از اوان تشكيل تاكنون با مفهوم روشنفكر و روشنفكري پيوندي ناگسستني دارد. نخستين‌بار اين واژه در ادبيات عصر مشروطه به فرهنگ فارسي وارد شد و خيلي زود نوعي نگاه جديد به دنيا را نمايندگي كرد كه با ترجمه عجين شده بود. از ترجمه احوال تا ترجمه افكار و از ترجمه جامه تا ترجمه سكنات، همه شكل‌هاي گوناگوني بود كه مفهوم روشنفكر در ذهن ايرانيان ساخت و پرداخت. با اين‌همه بايد اذعان داشت كه اگر بناست در ميان تحصيلكردگان سده پيشين ايران به دنبال روشنفكر در مفهوم سارتري آن بگرديم، يعني كسي كه پروژه مشخص پيدا كردن كاربرد عملي براي انديشه را دنبال مي‌كند، به نام‌هاي زيادي نخواهيم رسيد. بسياري از چهره‌هاي فرهنگي ما فيلسوف، اديب، شاعر، سينماگر يا هر عنوان ديگري چون اينها داشته‌اند و در كنار اين عناوين به كار روشنفكري، يعني گردآوردن و مفهوم ساختن پاره‌هاي دانش براي خدمت به توده مردم، همت گماشته‌اند. رضا سيدحسيني از معدود چهره‌هايي است كه تنها مي‌تواند ذيل مفهوم سارتري روشنفكر طبقه‌بندي شود. پروژه سيدحسيني از معرفي جريان روشنفكري فرانسوي و آثار آندره مالرو و آندره ژيد آغاز مي‌شود اما به همانجا محدود نمي‌ماند. همان‌طوركه سارتر در كتاب در دفاع از روشنفكري اذعان مي‌كند: «روشنفكر كه پديده جوامع از درون دوپاره است، در عين حال شاهد آنهاست»، رضا سيدحسيني نيز محصول تعارضاتي است كه در جامعه پيرامون او از انقلاب مشروطه شكل گرفته است. او با درك نياز جامعه به جذب تعاريف جديدي از مفاهيم بنيادين به سمت كار فرهنگ‌نويسي مي‌رود و با دريافت ضرورت شهادت دادن به تغيير جامعه به روزنامه‌نگاري فرهنگي روي مي‌آورد و در مقام سردبير مجله سخن اولين ناشر آثار نويسندگاني مي‌شود كه هركدام بخشي از تاريخ فرهنگي پس از خود را مي‌سازند. از اين رو بررسي روند فكري رضا سيدحسيني در معنايي ديگر به دنبال كردن سير تولد و باليدن مفهوم روشنفكري در جامعه ايران سده چهاردهم هجري خواهد انجاميد.

مترجم فرهنگ‌ها
دوران نوجواني رضا سيدحسيني در اردبيل دوران جنگ دوم جهاني مي‌گذرد. شهري كه يك‌شبه با پيشروي نيروهاي شوروي خود را زير اشغال بيگانگان مي‌بيند و بعدها در دوران جمهوري كوتاه‌مدت دموكرات نقش دومين شهر بزرگ منطقه‌اي خودمختار را پيدا مي‌كند. در اين سال‌ها اما چشم رضا سيدحسيني جوان به فرهنگي غني باز مي‌شود كه از رهگذر كتاب‌هاي واردشده به كشور از طريق قواي اشغالگر دسترس‌پذير شده است. به اين ترتيب خيلي زود سيدحسيني با تركي استانبولي آشنا مي‌شود. زباني كه به مدد آرزوهاي بزرگ وارثين عثماني صاحب يكي از پر قدرت‌ترين نهضت‌هاي ترجمه انديشه‌ها و علوم روزآمد جهاني است. او خيلي زود زبان استانبولي را مي‌آموزد و به مطالعه اين گنجينه تازه يافته مي‌پردازد. شايد همين گرايش او به شناخت فرهنگ‌هاي ديگر او را از همراه شدن با موج تاثيرپذيري از انديشه استاليني دور نگه مي‌دارد و از او جواني آگاه به مسائل طبقاتي اما مستقل و داراي ذهني باز و انتقادي مي‌سازد. او در همين سال‌هاي نوجواني به همكاري با روزنامه جودت كه در زادگاهش اردبيل از اعتبار درخوري برخوردار بود پرداخته و به انتشار نخستين ترجمه‌ها و اشعار خود در اين روزنامه دست مي‌زند. در يكي از اين اشعار كه به استقبال از غزل فرخي يزدي نوشته شده است، مي‌خوانيم: 
دل فرزند ميهن روزگاري شاد مي‌گردد
كه ايران عزيزش از محن آزاد مي‌گردد
براي مهر ايران بايد از جان بگذري زيرا
وطن چون ملتش از جان گذشت آباد مي‌گردد
صداي عدل بايد تا كه آبادان شود كشور
كه آبادي به دور محوري از داد مي‌گردد (1)
او خود در مصاحبه با دويچه وله گفته است كه اولين‌بار قطعه‌اي ادبي از تركي استانبولي ترجمه كرده و در اين روزنامه به چاپ رسانده است. به اين ترتيب و با اين پيشينه از فعاليت فرهنگي است كه سيدحسيني به دنياي جواني پاي مي‌گذارد. آشنايي او با عبداله توكل مترجم سرشناس آذربايجاني موجب مي‌شود كه با همكاري اين مترجم به ترجمه و انتشار آثاري از اشتفن تسوايك و بالزاك و ديگر نويسندگان مورد توجه جامعه روشنفكري فرانسه زبان آن روزگار با واسطه ترجمه‌هاي آنها به تركي استانبولي دست بزند و در همين حين با كمك توكل زبان فرانسه بياموزد. 

 

آموزگار فرهنگ‌‌ها
پس از خاتمه اشغال ايران، سيدحسيني به تهران رفته و در مدرسه پست و تلگراف به آموختن ارتباطات راه دور مي‌پردازد. اين دوران مقارن با هيجان‌هاي نهضت ملي شدن نفت است و در خلال آن ارتباط او با پژمان بختياري استاد ممتاز زبان فرانسه دانشگاه تهران شكل مي‌گيرد كه با تشويق او سيدحسيني زبان فرانسه را تكميل مي‌كند. سپس براي ادامه تحصيل به امريكا مي‌رود و در دانشگاه كاليفرنياي جنوبي در رشته فيلمسازي تحصيل مي‌كند. بعد از اتمام تحصيلات در امريكا به ايران بازمي‌گردد و به مدت ۶ سال در فرهنگسراي نياوران به تدريس فلسفه، ادبيات و مباني نقد مي‌پردازد و در همين ايام است كه كمبود جدي منابع در اين زمينه او را به سمت تاليف منبعي جامع درباره سبك‌شناسي مي‌برد كه منجر به انتشار نخستين نسخه مكتب‌هاي ادبي در يكصدوشصت صفحه مي‌شود. اين كتاب كه ابتدا به معرفي اجمالي سبك‌هاي ادبي فرانسه به همراه نمونه‌هايي از ترجمه آثار هر سبك مي‌پرداخت در طول بيش از پنج دهه به مرور به فرهنگي دوجلدي از تاريخ تطور نوشتار در اروپا تبديل شد و در آخرين ويرايش در دو مجلد و 1800 صفحه در اواسط دهه هشتاد روانه بازار كتاب شد. سيدحسيني در مقدمه آخرين ويرايش اين كتاب مي‌نويسد: 
«من اين كتاب را در آغاز به عنوان راهنماي ساده و فهرست‌وار براي آشنايي با «ايسم»هاي گوناگون ادبي نوشته بودم؛ به اين اميد كه در آينده، اساتيد متخصص و نويسندگان و محققان آثار كامل‌تر و بهتري در اين مورد ارايه كنند اما چنين نشد و كتاب به عنوان يگانه منبع و حتي كتاب درسي درباره مكتب‌ها باقي ماند.» (2)
واقعيت اين است كه اگرچه سيدحسيني بعدا در تدوين اين كتاب از ياري مترجمان ديگري چون عبداله كوثري و ابوالحسن نجفي كمك گرفت اما اين كتاب تنها تاليف دايره‌المعارفي است كه تصويري نسبتا روشن و جامع‌الاطراف از ادبيات غرب به خواننده فارسي‌زبان ارايه مي‌كند و در جاي جاي كتاب، نويسنده با ارجاع به معلومات خويش از ادبيات فارسي اشاراتي راهگشا براي فهم تطبيقي ادبيات به دست مي‌دهد كه همين ويژگي اثر او را به مرجعي يگانه براي شناخت ادبيات جهان تبديل كرده است. سيدحسيني تا آخر عمر فرهنگ‌نويسي را به عنوان يكي از وجوه فعاليت خود حفظ مي‌كند و در مرحله‌هاي بعدي به سراغ ترجمه هدفمند متون مرجع در بنگاه ترجمه و نشر كتاب مي‌رود و بسياري از مترجمان ديگر را تشويق مي‌كند تا در اين راه به او بپيوندند به گونه‌اي كه مي‌توان او را به تنهايي باني و مشوق نهضت ترجمه ادبيات قرن نوزدهم و بيستم در ايران دانست. همچنين در دهه‌هاي پاياني عمر سرپرستي پروژه ارزشمند فرهنگ آثار را به دست مي‌گيرد كه تا پايان عمرش شش جلد از اين اثر ارزشمند را به انتشار مي‌رساند و دريايي از اطلاعات جديد و بكر را از اين رهگذر به فرهنگ انتقادي كشورمان اضافه مي‌كند.
در كنار اينها از سيدحسيني بيش از ۴۰ اثر منتشر شده است. اين آثار تنها ترجمه ساده نيستند و اثرگذاري بسياري در ميان علاقه‌مندان داشته‌اند. ترجمه‌هاي او از آثار نويسندگان برجسته‌اي چون آندره مالرو، اونوره دو بالزاك، ژان پل سارتر، آندره ژيد، آلبر كامو، ماكسيم گوركي، توماس مان، جك لندن و چارلي چاپلين تاثير بسزايي در شكل‌گيري سليقه ادبي كتاب‌خوانان در دهه‌هاي اخير داشته است.
برخي از آثار رضا سيدحسيني بيش از ۲۰ بار تجديد چاپ شده است از مهم‌ترين ترجمه‌هاي او از فرانسه به فارسي مي‌توان به معشوقه‌هاي من از موريس دوكبرا، غوغاي ژوئيه از ارسكين كالدول، لايم لايت از چارلي چاپلين، بهار كشنده از لاژوس ژيلاهي، طاعون اثر آلبر كامو، مدراتو كانتابيله از مارگريت دوراس، ضدخاطرات از آندره مالرو؛ بهانه‌ها و بهانه‌هاي تازه از آندره ژيد و در دفاع از روشنفكران از ژان پل سارتر اشاره كرد.
سيدحسيني مترجمي دقيق، وفادار به متن اصلي و بسيار زيبانويس بود. او بر اين باور بود كه اهميتي ندارد كه انسان از چه زباني ترجمه مي‌كند، بلكه فهم درست و ارايه مناسب آن به خواننده مهم است. او كتاب‌هايي را براي ترجمه انتخاب مي‌كرد كه ابتدا تفكر نويسنده آن را بپذيرد و بتواند ارتباط روحي با آن برقرار كند؛ به همين دليل آثار او مخاطبان زيادي داشت. همچنين وسواس خاص سيدحسيني در انتخاب كتاب براي ترجمه باعث شد كه در ميان آثار او حتي كتابي با ارزش متوسط ديده نشود.

 

فرهنگساز
در كنار همه وجوه ديگرش، سيدحسيني در تاريخ مطبوعات ادبي ايران نيز جايگاه ويژه‌اي دارد. سردبيري يك دوره پربار از مجله سخن و ادواري از نشريات جهان نو و راهنماي كتاب محصول اين فعاليت فرهنگي اوست و در خلال اين فعاليت هم به معرفي چهره‌هاي جديدي مي‌پردازد كه هركدام بعدها شاخه‌هايي تناور از ادبيات مدرن ايران را تشكيل مي‌دهند. در واقع انتشار نخستين داستانِ نويسندگاني چون عباس نعلبنديان، بهرام صادقي و بسياري ديگر از نويسندگان مطرح دهه‌هاي 40 و 50 با انتخاب هوشمندانه رضا سيدحسيني ميسر مي‌شود. به اين ترتيب اگرچه سيدحسيني هرگز اثري از نوشته‌هاي خودش را به‌طور جدي منتشر نمي‌كند اما مانند ديگر روشنفكر همعصرش، سيروس طاهباز، باني انتشار آثاري مي‌شود كه زمانه خويش را تغيير داده‌اند. او حامي بزرگ هر ايده جديد است و در اين راه اجازه نمي‌دهد خط‌كشي‌هاي مد روز جريان روشنفكري بر انتخاب‌هايش تاثير بگذارد. همين ويژگي او را از افتادن به دام تبليغ نوع يا انواع خاصي از ادبيات نجات مي‌دهد و اين فرصت را برايش ايجاد مي‌كند كه با چشمي باز و ذهني آزاد به ادبياتي كه همزمان با او در كشور توليد مي‌شود نگاه كند و خلاق‌ترين نمونه‌ها را براي ارايه به جامعه انتخاب كند. بنابراين سيدحسيني در مقام نمونه اعلاي يك روشنفكر همزمان به كشف، معرفي و ترويج ايده‌هايي مي‌پردازد كه در غياب شخصيتي چون او احتمالا مجالي براي خودنمايي و شناخته شدن پيدا نمي‌كردند. 
در كنار همه اين فعاليت‌ها بايد از او به عنوان يكي از بزرگ‌ترين آموزگاران ادبيات جهان، فلسفه ادبيات، نقد تطبيقي و فن ترجمه ياد كرد كه نسل‌هاي متمادي از جويندگان دانش در دانشگاه‌ها و موسسات تخصصي آموزش عالي از دانشش بهره‌ها برده‌اند. همه اينها از رضا سيدحسيني چهره‌اي مي‌سازد كه تصور فرهنگ امروز ما بدون او و آثارش امكان‌پذير نيست.
اگرچه در سال‌هاي پاياني عمر سيدحسيني از او در داخل با عنوان چهره ماندگار و در فرانسه با عنوان شواليه هنر و ادبيات تجليل شد اما واقعيت اين است كه اين ميزان از قدرشناسي در برابر زحمات مردي كه يك‌تنه وظيفه معرفي بخش مهمي از فرهنگ هم‌روزگارش به زبان فارسي را بر دوش كشيد، سخت ناچيز به نظر مي‌رسد. تصويري تمام نما از روشنفكري مستقل و مسوول كه جز در برابر دانش و فرهنگ در برابر هيچ قدرتي سر تعظيم فرود نياورد و اين تصادفي پرمعناست كه عمر پربار رضا سيدحسيني سرانجام در روز جهاني كارگر يعني يازدهم ارديبهشت سال 1388 پايان مي‌پذيرد. 
1- منتشر شده در روزنامه جودت در سال 1324
2- سيدحسيني، رضا، مكتب‌هاي ادبي، جلد اول، چاپ پانزدهم، انتشارات نگاه، 1387، صفحه 19

اصل نوشتار را اینجا بخوانید.