print logo

مالک رضایی

در خبری از فضای مجازی دیدم که گویا ،امروز زاد روز تولد "گابریل گارسیا مارکز" ،نویسنده ی بزرگ امریکای لاتین و صاحب رمان بسیار معروف صد سال تنهاییست.
بدون شک نویسنده ای به توانمندی گابریل گارسیا مارکز ،شاید در هر قرن یکبار و در قامت یک فرد ظهور کند .جایزه ی نوبل اگر دست او  را در صد سال تنهایی اش نمی بوسید ،خود، دچار خسران بود .
"صد سال تنهایی" حکایت شش نسل از یک خانواده ی پرجمعیت با فراز و نشیبهایی از زندگی آنهاست که به رغم کثرت و توالی مشروع و نامشروع نسلها ،هر کدام از نسلها  در تنهایی خود غوطه ورند .
اولین آنها را به درختی بستند تا در زوال کامل عقل جان دهد و آخرین آنها طعمه ی مورچگان شد تا سرنوشتی نامعلوم بر ثروت آن خانواده و در واقع بخش جنوبی قاره ی امریکا رقم بخورد .(رئیس جمهور وقت مکزیک روزی گفته بود که ما خوشبخت ترین و بدبخترین مردمان جهانیم .خوشبخت از آن جهت که صاحب کشور ثروتمندی بنام مکزیک  هستیم و بدبخت از این نظر که همسایه ی آمریکاییم .)
باری آخرین فرد از نسل ششم صد سال تنهایی مارکز بچه ی نوزاد دم خوکی است که شب در تنهایی و بی سرپرستی خود می میرد و  مورچگان ،لاشه ی او را به لانه های خود می برند  .
رمان صد سال تنهایی گارسیا مارکز ،بدون تردید یک شاهکار است و به قول "ناتالیا جینز بورگ" "اگر حقیقت داشته باشد که رمان در عصر ادبیات جدید مرده  و یا در احتضار است ،جا دارد همگی از جای بر خیزیم و به این  آخرین رمان ،سلام گوییم "
آنچه که در خواندن این رمان به آن کمتر توجه می شود ،حضور خود گابریل گارسیا مارکز در درون آن است .او در چهره ی یکی از شخصیتهای رمان بنام "جرینلدو مارکز" روایتگر مستمر و خستگی ناپذیر صد سال تنهایی شش نسل از یک قاره است که به جنگی بی سر انجام با دنیای پیرامون گرفتار آمده و برای قهرمان آن نسل (سرهنگ آئورلینا بوئندیا )،پایان جنگ، مشکلتر از آغاز آن گشته است . "رئالیسم جادویی" با ترکیبی از رئالیسم و سوررئالیسم ،سبک و سیاق منحصر بفرد این رمان است .سبکی که تا به امروز ،هیچ نویسنده ای حتی به مرز تقلید از آن نیز نزدیک نشده است .چرا که نزدیک ناشدنیست  .