Menu Close Menu
چند سطردرد دل شاعرانه

ادبیات فارسی نیاز به نیمایی دیگر دارد

 ادبیات فارسی نیاز به نیمایی دیگر دارد

با گدشت سالها از این ابداع و نو گرایی نیما که با هدف ممانعت از تکرار و تقلید در شعر بود امروز و باری دیگر شعر فارسی دچار همان حس بیمار گونه ی تکرار و تقلید شده و اینبار به شکلی کلیشه ای و حتی گاها ناشیانه، راه تقلید و تکرار پیش گرفته است.

سی روز آنلاین/ مژده ژیان|

  شعر معاصر ایران با نام نیما، از تکرار و تقلید و کهنه گرایی ها، جهت و سمت و سویی نو گرفت. نیما ، پدر شعر نو در زمان خود با نگرشی نوین و برداشتن قدمی تازه در عرصه ادبیات فارسی امید به تغییر تکرارها و تقلیدها داشت و با وجود اینکه مجال زیادی برای این مهم نداشت و خیلی زود از دنیا رفت اما در این راه موفق بود ،چون منظر و نگاهش را از حریم بسته ی ادبیات کلاسیک ایران سمت و سو داد به طرف ادبیات غرب و اروپا، خاصه ادبیات فرانسه؛  تحقیق نیما در ادبیات غرب موجب تغییراتی نوین در شعر فارسی شد و با تمام سد ها ومشکلات و مخالفتهای دوران خود ، موفق شد به چهره ی بسته ی شعرموزون و کلاسیک فارسی رنگ و لعابی جهانی ببخشد به این صورت که در استفاده از وزن و قافیه در مصراع های شعر تغییری ایجاد کرد و با کوتاه و بلند کردن مصراع ها ، سبکی نو در شعر فارسی ایجاد نمود وقدم در جاده هایی نارفته را پیش روی شاعران و ادیبان ادبیات ایران قرار داد.
این کار نیما شعر فارسی ایران را به دنیا معرفی کرد.

ولی متاسفانه با گدشت سالها از این ابداع و نو گرایی نیما که با هدف ممانعت از تکرار و تقلید در شعر بود امروز و باری دیگر شعر فارسی دچار همان حس بیمار گونه ی تکرار و تقلید شده و اینبار به شکلی کلیشه ای و حتی گاها ناشیانه، راه تقلید و تکرار پیش گرفته. در زمانه ای که خیل سیل آسا و قارچ گونه ی شاعران پیرو شعرنو، نوشته ها یا به قول خودشان شعر هایشان را با مضامینی تکراری و کلیشه ای در کانال بی در و پیکر شعر امروز روان و رها کرده اند دیگر حرف تازه ای برای گفتن نمی ماند و شعر امروز به جایی رسیده که کمتر شاعری را می بینم حرفی بکر برای گفتن و سرودن داشته باشد .
و این کار حتی موجب شده تا اشعار معدود شاعران خوش ذوقی هم که طبع سرشار و اندیشه های بکر و کشف های شاعرانه ای دارند را نیز بی اعتبار و بی ارزش کنند. متاسفانه عرصه ی شعر نوی امروز ،با وجود سرقت واژه های بکر و سوژه ها و کشفهای شاعرانه و خلاقانه ی شاعران خوش ذوق روبروست.معضلی ادبی با هدف کسب اسم و رسم شاعری ؛باعث تاسف است که با پیشرفت این روال دیگر این روزها حرف تازه ای در شعرها نمی خوانیم و نمی بینیم.

نیازی به آوردن مثال نمی بینم اثبات این ادعا زیاد سخت نیست و می شود با کمی چشم چرخاندن در صفحه های مجازی و کانالهای  قارچ گونه ای شعر و ،که هر روز در حال رشد و رویشی سرسام آور هستند به وضوح به صحت این حرف و ادعا رسید .

 این روش دور از انصاف و نادرست امروز برای صاحبان اندیشه و سوژه و سلیقه های بکر شعر ، دردی بی دوا و برای فرصت طلبانی بی ذوق و دله سارق ، اسم و رسم و نام شاعری در پی داشته تا جایی که شاعران قوی و قدر که حرف تازه ای برای گفتن در قالب ادبیات و شعر دارند با نو گرایی هایی قابل توجه در انتخاب سوژه و واژه باری دیگر به سرودن قالب های کلاسیک،خصوصا غزل روی آورده اند وشاعر بودن و قدرت قلمشان را از این طریق به رخ شاعرنماهای دله سارق و بی ذوقی که با سر هم کردن واژهای سرقت شده به اصلاح شعر نو می نویسند ،می کشند . تا بار دیگر محک عروض و قافیه به تشخیص سره از ناسره آمده و شعر و شاعر خوب و بد را غربال کند.
 شاید ادبیات فارسی نیاز به نیمایی دیگر دارد که اینبار با قرار دادن قوانین اصولی و فنی در شعر، غربالی بزرگ برای تشخیص شاعر از سارق شعر بسازد.


 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران