Menu Close Menu
یادداشت

با رهایی نیز بهاری در زندگی او نمانده است

با رهایی نیز بهاری در زندگی او نمانده است

خداوند،او را از آن مهلکه با شیرینی عفو اولیای دم و پرهیز آنان از تلخی انتقام برهاند.تا با گذشته ای تلخ، به آینده ای مقدر راه سفر گیرد و خبرش برای همیشه از رسانه ها رخت بر بندد. برای او در صورت رهایی نیز بهاری نمانده است چرا که  گذشته تلخ ،شیرینی آینده را از او گرفته است. خلوت او زین سپس ،هم از اغیار خواهد بود، هم ز یار.

مالک رضایی:
 از هر طرف که به ماجرای تلخ او می نگرم،جز وحشتم نیفزود، زنهار از این بیابان، وین راه بی نهایت .
در یک طرف آن،گرفتاریست قابل ترحم ،که به روایت مثنوی مولوی، پیامبر اکرم (ص) فرمود 
ای یاران، ،رحم آرید بر این سه گروه ار ز سنگید و یا ز کوه.
  یکم بر آن کسی که بعد از رئیسی خوار شد ،و آن توانگری که بی دینار شد ،و سوم آن عالمی کاندر جهان ،مبتلا گردد میان ابلهان .
او مصداق دومی و سومی نباشد، بدون شک مصداقی از نوع  اول است که در عین امیری به اسیری رفت و با این ابتلای مضاعف،از عزت به خواری آمد که از عزت به خواری آمدن ،همچو قطع عضو باشد در بدن !
در پیری و سالخورگی گرفتار بلا و ماجرایی شد که جوان پهلوانی از تحملش عاجز است.
گویی چو عاشق می شدست روزی،گفتش که بردم گوهر مقصود ،ندانست او که این دریا چه موج خون فشان دارد،
اینها را به مجاز و کنایه و شعر نمی گویم. بلکه خودش به تصریح و نه به تلویح در مقابل منتقدان قلیل آن روز خود که انصافا امروز، کم گو تر از هر زمانی و ساکتان کثیر آن روزش،که امروز پرگو تر از هر زمانی هستند ،گفت:
 که گر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد ،من و ساقی به هم سازیم و بنیادش بر اندازیم .اما به هم نساختند که هیچ، بلکه بنیاد هم بر انداختند و علم و فضلی که به چل سال ،دلش جمع آورد ،آن نرگس مستانه به یغمایی برد .
در طرف دیگر ماجرا هم خونیست که به زمین ریخته شد و حال،با خبرخونبهای ده میلیارد تومنی که در فضای مجازی دست بدست می چرخد چگونه می توان ابعاد تلخ دیگری بر ماجرای آن افزود ؟!
 خبر، راست هم باشد مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز،  ور نه گویند که در مجلس رندان ،خبری نیست که نیست.
به قید آنکه هر راست نشاید گفت،شاید بهتر آنست که گفته شود، اولیای دم، لذتی در عفو دیدند که در انتقام ندیدند.این به صواب نزدیکتر است و گرنه شنیدن ده میلیارد تومن هم از بعدی دیگر، سنگین است.
برای معدودی سنگین نباشد برای افکار عمومی سنگین است که در این وانفسای اقتصادی، هشت در گرو نُهِ خود  گویند که گویی برخی دشمن ِخویشند و یارِ آنکه او را می‌کُشَد. و زان چنین خندان و خوش،جانِ شیرین می‌دهند،کان مَلِک او را به شهدِ پول و حلوا می‌کُشد.
چنین داوری در مورد هر دو طرف ماجرا بی رحمانه و تلخ است .
 خداوند،او را از آن مهلکه با شیرینی عفو اولیای دم و پرهیز آنان از تلخی انتقام برهاند.تا با گذشته ای تلخ، به آینده ای مقدر راه سفر گیرد و خبرش برای همیشه از رسانه ها رخت بر بندد. برای او در صورت رهایی نیز بهاری نمانده است چرا که  گذشته تلخ ،شیرینی آینده را از او گرفته است. خلوت او زین سپس ،هم از اغیار خواهد بود، هم ز یار.
 پوستینش نیز ،هم  بهرِ دی آمد ،هم بهار . 
  به حکم اخلاق، شماتتی هم بر او روا نیست.قبلا نیز در نوشته ای از این قلم آمده است که مگر بقیه یاران ،جمله ،بی گنه اند؟! و وقتی که برق عصیان ،بر آدم صفی زد،  ما را چگونه زیبد ،دعوی بیگناهی ؟!
ساقی بیار آبی از چشمه خرابات، 
تا خرقه ها بشوییم از عُجبِ خانقاهی

 

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران