Menu Close Menu
خانم سعیدی آنکه «قسر در رفت» همفکران شما بودند

نمک‌پاشی بر زخم مرضیه‌ها

نمک‌پاشی بر زخم مرضیه‌ها

آیا «قسر دررفته‌ای» گفتن‌های زهرا سعیدی چهره آپ‌دیت شده‌ای از ادبیات محمود احمدی‌نژاد را ارائه نمی‌کند؟ روزگاری احمدی‌نژاد از ادبیات «لولو و ممه» استفاده می‌کرد و حالا زهرا سعیدی ازقسر درفتن‌ها می‌گوید؛ پس چندان جای تعجب ندارد.

سی روز آنلاین/ مهدی جهاندیده:

خبر بد بود و دردناک‌. زهرا سعیدی، نماینده مبارکه در‌مواجه با یکی از قربانیان اسیدپاشی‌ بدحجابی گفت:«تو قسر‌در رفته‌ای و یک طرف صورتت سالم است.»

 تصور اینکه یک نماینده مجلس از چنین ادبیات تنزیل یافته‌ای استفاده کند؛ چیزی شبیه به فاجعه اخلاقی و هبوط در بهارستان است. هیچ توجیهی برای این سخنان سعیدی نمی‌تواند وجود داشته باشد، چرا که حتی لمپن‌های کوچه بازاری هم در بکارگیری چنین ادبیاتی در مقابل یک قربانی بهره نمی برند. آیا یک نماینده مجلس(آن هم یک زن) مجاز به استفاده از چنین اصطلاحی است؟

 فارغ از مفهوم سخیف «قسر در رفتن»(ارجاع به واژه‌نامه)، ادبیات گفتاری زهرا سعیدی خطاب به مرضیه ابراهیمی، بی‌شباهت به یک اسیدپاشی نیست. آنهم دقیقا در روزی که قربانیان اسیدپاشی با هزارو یک آرزو در صحن بهارستان چشم امید به تصویب طرح تشدید برخورد با اسیدپاشی دوخته بودند، تا مرهمی بیابند بر زخم‌هایی که هیچ وقت قرار نیست التیام یابد!

اما تا کی قرار بر این است، زهرا سعیدی‌ها بر زخم‌های قربانیان اسید پاشی، نمک بپاشند. مرضیه به بهارستان رفت تا درد خویش بیان کند، اما صاحبخانه حرمت میهمان را نگه نداشت و به صورتش دوباره اسید پاشیده شد!

 ادبیات زهرا سعیدی با رفتار «مونا» که با سطل، چهار لیتر اسید را به صورت «طاهره» پاشیده بود، فرقی نداشت که هیچ؛ بلکه بدتر و زننده‌تر هم بود. اینکه زهرا سعیدی‌ها با کدامین ساز و کار تیتر نماینده به خود می‌گیرند و از کدامین جایگاه به بهارنشینی می‌رسند، بماند برای بعدها و نوشتاری دیگر؛ اما آیا زهرا سعیدی پس از سه سال نمایندگی نمی‌داند، آنکه«قسر درفته» عاملان اسیدپاشی اصفهان بوده است؟

آیا این تاسف‌برانگیز نیست که نماینده مجلس، هم در گفتار و هم در اشرافیت به امور اینچنین ملتی را سرافکنده کند. این دیگر تلاش برای تلفظ لور در بهارستان نیست که به تعبیر آیدین آغداشلو «یک سیاه چاله‌ تاریخی» در صحن پارلمان ملی شد؛ بلکه رسوایی و آژیری برای هبوط تاریخی در مجلس است.

از اشخاص سطحی‌نگر و اسیران در سیاست‌زدگی انتظار نمی‌رود که مجموعه عکس‌های کریستینه ووهرل از قربانیان اسیدپاشی را تماشا کنند، اماشاید پیش از آنکه قربانیان اسیدپاشی را به بهارستان دعوت شوند لازم بود زهرا سعیدی‌ها به تماشای فیلم «لانتوری» یا مستند «نجات صورت» می‌نشستند تا به درکی از قربانیان اسیدپاشی می‌رسیدند و عمق درد را تا حدودی به عینه می‌دیدند.

 ابراز همدردی و دلجویی زهرا سعیدی از کسانی که زندگی‌هایشان را اسیدپاشی نابود کرده است؛ در بهترین حالت، بیشتر  یک شوآف و خودنمایی و البته در حالت حقیقی نمک پاشیدن بر زخم‌های آنهاست. چرا که آنها تا بحال کاری برای این مورد انجام نداده‌اند و صرفا شعاری رفتار کرده‌اند. علی‌الظاهر طرحی هم که این روزها در بهارستان مورد مباحثه و رای قرار دارد، نکات ریز و درشتی را چون ممنوعیت خرید و فروش اسید را از قلم انداخته است و چندان هم چهره آپ‌دیت شده‌ای از قانون مجلس در سال ۱۳۳۷ را ارائه نمی‌دهد.

قربانیان اسیدپاشی در ایران خیلی زود فراموش می‌شوند، مثل آمنه، معصومه و طاهره که خیلی ها از یاد برده‌اند، آنها طعمه خشونت و خشم کنترل نشده نزدیکان یا غریبه‌ها شده‌اند. یا قربانیان اسیدپاشی اصفهان که مرضیه ابراهیمی هم یکی از آنهاست.

 آیا زهرا سعیدی به عنوان نماینده‌ای از استان اصفهان نمی‌داند که پس از پنج سال،هنوز عاملان این اقدام نیز دستگیر نشده‌اند و متاسفانه خلاف رویه هیچ خسارتی نیز به آنان پرداخت نشده است و متاسفانه اسید پاش نیز با اینگونه سخن گفتن حمایت می شود.

شاید همین رفتار زهرا سعیدی تلنگری بر جامعه ایرانی باشد که چوب هیجان‌زدگی در انتخاب را همیشه می خورند، اما همیشه قرار است که تاریخ برای ما بارها و بارها میان تراژدی و کمدی تکرار شود. آیا «قسر دررفته‌ای» گفتن‌های زهرا سعیدی چهره آپ‌دیت شده‌ای از ادبیات محمود احمدی‌نژاد را ارائه نمی‌کند؟ روزگاری احمدی‌نژاد از ادبیات «لولو و ممه» استفاده می‌کرد و حالا زهرا سعیدی ازقسر درفتن‌ها می‌گوید؛ پس چندان جای تعجب ندارد.

خانم سعیدی آنکه «قسر در رفته» اسیدپاش بود نه قربانی!

/در بازنشر این نوشتار از سی روز آنلاین امانتدار منبع انتشارباشیم/ 

 

اشتراک گذاری
ثبت دیدگـاه
Captcha
دیدگاه های کاربران